آدم های خوب را باید پرستید... آدم های خوب را باید مُرد... آدم های خوبی که بهت یاد می دهند چطور می توانی باز هم از رنگ گل های خشکیده لاله لذت ببری... آدم هایی که بهت یاد می دهند هنوز هم می شود خودت را دوست داشته باشی... آدم هایی که تا به حال نبوده اند و گاهی اوقات باید بایستی یک گوشه و به این فکر کنی که "قبل از بودنشان چطور می توانستی از خودت بودن لذت ببری؟!" چون آنقدر بی قضاوت و آرامند که لازم نیست برای خودت بودن جلویشان نگران باشی... آدم هایی هستند که بهت پر پرواز می دهند. به رویاهایت و به اینکه هنوز توی دنیای قدیمی و گذشته ی آنها زندگی می کنی و هنوز بهشان نرسیده ای هم نمی خندند... درکت می کنند و تا جایی که بتوانند کمکت می کنند. آدم هایی هستند که وقتی به بودنشان فکر می کنید حس می کنید خوشبختی را بغل کرده اید. حتی اگر کار خاصی هم نکنند، آنقدر بودن با آنها بهتان لذت می دهد که نمی توانید درک کنید کجای هیچ کاری نکردن لذت دارد. آدم هایی که حتی می شود نگاه کردن به چشم هایشان را به هر پیشنهادی ترجیح داد... آدم هایی هستند که بی هیچ تلاشی می توانند به شما حس خوبی بدهند... مثلا می گویند: "سلام" و شما خوشحال می شوید... این آدم های جدید و خوب را باید مُرد. باید خندید و توی لبخندهایشان آنقدر غرق شد که ناگهان بشود ساعت 8... :)